بزرگترین وبلاگ معصومین

گفتگوى اميرالمومنين وجمجمه


يكي از معجزات حضرت علي عليه السلام جريان صحبت كردن امام با جمجمه برخي از بزرگان و پادشاهان گذشته مانند انوشيروان ، خسرو پرويز و ابرهه بوده است هرچند كه در تاريخ و روايات مورد اول بيشتر نقل شده و مشهورتر است. جريان اين گفتگوها اينگونه است:

1-از عمار نقل شده كه: روزي امير المومنين عليه السلام در مسير خود به جبهه ي صفين وارد شهر مدائن شده و در ايوان كسرى فرود آمد در حالى كه دلف بن بحير با آن حضرت بود. بعد از خواندن نماز، با جماعتى از اهل ساباط حركت كرد و به دلف بن بحير فرمود: تو هم با ما حركت كن . همه با هم حركت كردند و از تمام منزل ها و كاخ ‌هاى كسرى بازديد كردند و به دلف فرمود: كسرى در اين مكان فلان چيز را داشت و در آن مكان فلان چيز را گذاشته بود.
دلف تمام اخبار غيبى آن حضرت را تصديق كرد و گفت : يا امير المومنين ! چنان خبر مى دهى گويا خود شما آن چيزها را در آن جاها گذاشته ايد.
در بين حركت خود، به جمجمه پوسيده اى رسيدند. به يكى از اصحاب فرمود: اين جمجمه را بردار و داخل ايوان بياور. خود حضرت هم داخل ايوان شدند و نشستند. بعد فرمود: طشت آبى بياوريد و جمجمه را داخل آن بگذاريد.
سپس رو به آن جمجمه كرد و فرمود: ترا قسم مى دهم خبر دهى من كيستم و تو چه كسى هستى ؟ در اين حال جمجمه با زبان فصيح با زبان فصيح گفت : اما تو امير المومنين و سيد وصيين و امام متقين هستى و من هم بنده تو كسرى انوشيروان (پادشاه بزرگ دنيا) مى باشم .
حضرت احوال او را پرسيد. در جواب گفت : يا على ! من پادشاهى عادل و مهربان براى رعيت بودم ؟! ظالم نبودم و از ظلم ديگران هم ناراحت مى شدم ؟! اگر چه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم در زمان پادشاهى من متولد شده و كوشش زيادى كردم كه به او ايمان آورم . ولى رياست و حكومت و عشق به دنيا مرا مشغول كرد و آخر الامر به دين مجوس از دنيا رفتم . چقدر سخت است كه نعمت بزرگ رسالت و رهبرى را از دست دادم و به او ايمان نياوردم و خود را از سعادت و بهشت محروم كردم .
اما خداوند با اين كيفر، مرا از عذاب و آتش نجات داد؛ زيرا در ميان رعيت با عدل و انصاف رفتار مى كردم ؟! اگر چه در دوزخ هستم ولى آتش ‍ بر من حرام است و مرا نمى سوزاند. دائما حسرت مى خورم كه چرا ايمان نياوردم ؛ زيرا اگر ايمان آورده بودم الان در رديف دوستان و طرف داران شما به حساب مى آمدم .(لئالى ، ج ۴، ص ۳۲۷؛بحارالانوار، ج 41 ،ص213-214؛ منهاج البراعه، ج 4، ص 272)
2-شيخ احمد بن فهد حلّي از معلّي بن خنيس ‍ روايت كرده است كه امام جعفر صادق (ع) فرمود كه روز نوروز بود كه خداوند اميرالمؤمنين را بر اهل نهروان پيروز گرداند و ذوالثديه كشته شد.
حضرت امير (ع) روانه كوفه شدند كه در بين راه استخوان جمجمه انساني را ديدند كه در بين راه افتاده بود حضرت به غلامان خود فرمودند اين استخوان سر انسان را بياوريد چون به خدمت آن حضرت آوردند حضرت سر تازيانه خود را به آن كلّه گذاردند و فرمودند:
«من انت فقير ام غني ثقي ام سعيد ملك ام رعية قوي ام ضعيف عزيز ام ذليل سيد ام عبد» تو كيستي فقيري يا غني، شقي هستي يا سعيد، پادشاه هستي يا رعيت، قوي هستي يا ضعيف، عزيزي يا ذليل آقا بودي يا عبد؟ آن جمجمه سر انسان به زبان فصيح گفت:
«السلام عليك يا اميرالمومنين» من پادشاه ظالمي بودم. من پرويز پسر هرمز پادشاه پادشاهانم «فملكت مشارقها و مغاربها سهلها و جبلها و برها و بحرها.» همه چيز را مالك شدم از مشرف و مغرب، دشت و كوه، زمين و دريا و صحرا من آن كسي هستم كه هزار شهر را در دنيا گرفتم «و قتلت الف ملك من ملوكها يا اميرالمؤمنين.»
و هزار پادشاه را كشتم و پنجاه شهر بنا كردم هزاران دختر و چهار هزار غلام خريدم و هزار غلام ترك و هزار ارمني و هزار رومي و هزار نفر زنجي و هفتاد دختر پادشاهان را تزويج كردم و پادشاهي در روي زمين نماند مگر آن كه بر او غالب شدم و بر اهل بيت او ظلم كردم.
وقتي كه ملك الموت آمد و گفت «يا ظالم يا طاعن خالفت الحق» اي ظالم و طاعن مخالفت حق نمودي، اعضاي من لرزيد و گوشت ميان دو كتف من مرتعش شد و در ميان لشگرم مرا قبض روح كرد اهل زمين از ظلم من راحت شدند و زندانيان آزاد شدند ولي من براي هميشه در آتش معذّبم و خداوند بر من هفتاد هزار زبانيّه جهنم را مسلط كرده است كه در دست هر يك، عمودي از آتش كه اگر بر كوههاي دنيا بزنند مي سوزند و هر وقت يكي از آنها را بر من مي زنند مشتعل مي شوم و مي سوزم و خداوند به قدرت خود دوباره مرا زنده مي كند و عذاب مي كند و همينطور خداوند بر من موكّل كرده است به هر موئي كه در بدن من وجود دارد، مار و عقربي را خلق كرده است كه مرا مي گزند و به من مي گويند «هذا جذاء ظلمك علي عباده» اين جزاي ظلم تو بر بندگان خدا است.
پس جمجمه ساكت شد و همه لشگر امير (ع) گريستند و بر فرق و سرهاي خود مي زدند و مي گفتند يا اميرالمؤمنين ما حقّ تو را نشناخته ايم و بعد از آنكه حضرت رسول (ص) ما را به حق تو خبر داد ولي ما نقصان و كوتاهي نموديم و از حق تو چيزي كم نشد پس ما را حلال كن كه تفريط كرديم و غير تو را به جاي تو قرار داديم پس ما نادم و پشيمان هستيم.
حضرت امير (ع) فرمودند كه آن جمجمه را زير خاك كنيد.(سيف الواعظين و الذاكرين، ص 340-341)
3- در كتاب معرفه الفضائل و نيز علل الشرايع شيخ صدوق و بحار الانوار به نقل از امام صادق عليه السلام روايت شده كه: ...زمانى كه امير المؤمنين عليه السّلام نماز ظهر را خواندند استخوان جمجمه‏اى توجّه آن حضرت را جلب كرد، حضرت با آن به سخن پرداختند و فرمودند : اي جمجمه تو از كجايي؟
عرضه داشت: من فلانى پسر فلانى سلطان بلاد آل فلان هستم. امير المؤمنين عليه السّلام به آن جمجمه فرمودند : قصّه خود را براى من نقل كن و بگو چگونه بودى و در چه عصر و زمانى مى‏زيستى؟
جمجمه جلو آمد و از قصّه خود و آنچه از خير و شر در عصرش اتّفاق افتاده بود براى آن جناب خبر داد...( بحار الانوارج 41،ص166؛ علل الشرايع، ص 124)
برخي آن جمجمه را جمجمه پادشاه حبشه-ابرهه- دانسته اند.

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: معصومین، امام علی ع، ،
:: برچسب‌ها: گفتگوى اميرالمومنين وجمجمه,
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 3 / 1393
زمان :
نماز امام علی (ع)


اميرالمومنين علي عليه‌السلام به همان شكلي نماز را به جاي مي‌آورد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله، نماز مي‌خواند و امروزه شيعيان نيز به همان صورت نماز مي‌خوانند. در توضيح سخن فوق بايد گفت:
بنا بر شواهد تاريخي كه در ادامه مطالب به آن اشاره مي شود، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و حتي خليفه اول اهل سنت (ابوبكر) در تمام طول عمرشان هرگز دست بسته نماز نخواندند و اين عمل براساس سنت پيامبر(ص) نبوده بلكه از زمان خليفه دوم (عمر) شروع شده است. و جالب است بدانيد خود عمر نيز قسمت غالب عمرش را بدون بستن دستها نماز خوانده است!.
و اما درباره روش به جاي آوردن اين فريضه الهي (نماز)، بايد دانست شخصيتي مانند پيامبر(ص) بهتر از ديگران مي دانسته كه چه روشي مناسب تر است. علاوه بر اينكه در اين گونه موارد مهم، حتي خود پيامبر(ص) به تعليم الهي و از طريق جبرئيل امين روش وضو و نماز را فرا مي گرفته است و در حقيقت براي عبادت واقعي بايد از جهت شكل و محتوا تابع بود.
درباره اختلاف شيعه و اهل سنت در مورد نماز توجهتان را به مطالب زير جلب مي نماييم:
به اعتقاد شيعه اماميه , هيچ كس جز نبي اكرم (ص ) حق تشريع , تفسير و تبيين احكام الهي را ندارد. پيامبر اكرم (ص ) از طريق اتصال به منبع غيب , از احكام الهي مطلع مي شدند و مأمور به تبليغ اين احكام بودند. پس از پيامبر اسلام طبق نص و تصريح ايشان , ائمه (ع ) براي تبيين احكام الهي منصوب شده اند. از جمله طبق حديث مورد اتفاق جميع فرقه‌هاي مسلمان : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شيء گرانبها ميان شما باقي مي گذارم : كتاب خدا و اهل بيتم , مادامي كه به اين دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد».
اگر ائمه (ع ) حكمي يا كيفيت عملي را بيان مي كنند, صرفا بيان حكم الهي و نحوه عمل و سيره رسول اكرم (ص ) است و از پيش خود چيزي را تشريع نمي كنند. منشأ پيدايش برخي تفاوت ها در كيفيت نماز به دو عامل اساسي برمي گردد:
1- دور شدن از عصر حضور پيامبر اكرم (ص ) و پيدايش سؤالات جديد:
با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسي به كسي كه مبين حكم الهي بود به سر رسيد. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبي اكرم و پيدايش مسائل و سؤالات جديدي در زمينه هاي مختلف (از جمله در زمينه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت - كه راه دسترسي به بيانگر حكم الهي را بسته مي ديدند - براي يافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سليقه خود به پاسخ آنها پرداختند.
اما از ديدگاه شيعه، ائمه معصومين , مفسر و بيانگر حكم الهي بعد از نبي اكرم و بنا به سفارش ايشان بودند. آنان تا حدود 250 سال پس از رحلت نبي اكرم , نيز دسترسي به مبين و مفسر احكام الهي داشتند و ائمه (ع ), آنچه را كه حكم الهي بود تبيين مي كردند; مثلا در مسائلي چون : آيا مي توان با كفش نماز خواند؟ آيا اگر بر روي زمين و محل سجده نمازگزار, چيزي غير از اجزاي زمين (مثل فرش ) فاصله شود, مي توان بر آن سجده كرد يا نه ؟ آيا خواندن سوره هايي كه سجده واجب دارد در قرائت نماز جايز است و..., در حالي كه اهل سنت در اين امور به فهم و رأي خود استناد كرده اند.
2- تغييرات و تشريعاتي كه از سوي خلفا, پس از رحلت رسول اكرم (ص ) صورت گرفت - مانند دست بسته نماز خواندن عموما از زمان خليفه دوم مرسوم شد. درباره علت اين مسئله مورخان نوشته‌اند: وقتي اسيران فارس را نزد وي آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ايستادند. وي علت اين امر را جويا شد, گفتند ما مقابل اميران و بزرگان خود به جهت احترام اين گونه مي ايستيم . عمر از اين نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز اين گونه بايستيم!! (مستند العروه الوثقي , آيت الله خويي , ج 4, ص 445 - جواهرالكلام , ج 11, ص 19).
پاسخِ اميرالمومنين علي عليه السلام نيز به سوال مسلمانان روشن و واضح بود. ايشان مي‌فرمودند:‌ رسول خدا صلي الله عليه و آله به تعليم جيرائيل امين و دستور خداوند تبارك و تعالي اين‌گونه نماز مي‌خواند.

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: معصومین، امام علی ع، ،
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : جمعه 14 / 3 / 1393
زمان :
حدیث (6) پيامبر صلى ا‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :


حدیث (6) پيامبر صلى ا‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :

بى اُنذِرتُم وَ بِعَلىِّ بنِ أبى طالِبِ اهْتَدَيتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطيتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَينِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَينَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه‏ُ عَلَيهِ ريحَ الْجَنَّةِ؛

به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسيله حسن احسان مى‏شويد و به وسيله حسين خوشبخت مى‏گرديد و بدون او بدبخت. بدانيد كه حسين درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند.

البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ، ص232

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: معصومین، حصرت محمد ص، امام علی ع، احادیث معصومین، ،
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : شنبه 13 / 3 / 1393
زمان :
حدیث (4) نوف البكالى :


حدیث (4) نوف البكالى :

رَاَيْتُ أميرَ المُؤمِنينَ عليه‏السلام مُوَلِّيا مُبادِرا ، فَقُلْتُ : اَيْنَ تُريدُ يا مَولاىَ؟ فَقالَ : دَعنى يا نَوفُ ، اِنَّ آمالى تُقَدِّمُنى فِى المَحبوبِ. فَقُلتُ : يا مَولاىَ وَ ما آمالُكَ؟ قالَ : قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَيتُ عَنْ تَبيينِها لِغَيْرِهِ ، وَكَفى بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ يُشْرِكَ فى نِعَمِهِ و اِرْبِهِ غَيْرَ رَبِّهِ؛

امير المؤمنين عليه‏السلام را ديدم كه شتابان مى‏رود . عرض كردم : مولاى من كجا مى‏روى؟ فرمودند : «اى نوف رهايم كن! آرزوهايم مرا به پيشگاه محبوب مى‏كشانَد». عرض كردم : مولاى من! آرزوهايتان چيست؟ فرمودند : «آن كس كه مورد آرزوست ، خود آنها را مى‏داند و نيازى نيست به غير او بگويم . بنده را همين ادب بس كه در نعمت‏ها و نيازش ، غير پروردگارش را شريك نگردانَد» .

بحار الانوار(ط-بیروت) ج91 ، ص94 - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11 ، ص221

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: معصومین، امام علی ع، احادیث معصومین، ،
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : شنبه 13 / 3 / 1393
زمان :
علت قتل امیرالمونین(ع)


 

آيا عشق يك زن باعث قتل على ع توسط ملجم شد؟

پاسخ: در مورد قطام در تاريخ نقلهاي بسيار متفاوتي بيان شده است اما در كل مي توان آنها را به دو دسته تقسيم كرد. دسته اول گروهي كه قائل به وجود قطام شده اند كه قضيه او را تقريبا به اين شكل بيان كرده اند: قطام قبل از اينكه با عبدالرحمان مرادى (قاتل اميرالمومنين على«ع») آشنا شود با جوانى به نام سعيد كه ابتدا از هواخواهان عثمان و از دشمنان على (ع) بود آشنا شد و چون پدر و برادرش در جنگ نهروان كشته شده بودند سخت كينه على(ع) را در دل گرفته و در صدد قتل آن حضرت بود تا اين كه وقتى سعيد را ديد و زمينه را در او مساعد يافت به او گفت شرط ازدواج با من كشتن على بن ابى طالب است و در اين مورد قرار دادى نوشتند و سعيد آن را امضا كرد.
اما سعيد به طرف مكه رفت و با وصيت جدش و كوشش پسر عمويش عبدالله از دشمنى با على دست كشيد و از هواخاهان آن حضرت شد و وقتى به كوفه آمد سعى كرد كه قطام را نيز از آن تصميم خود منصرف كند اما قطام نيز از روى حيله ونيرنگ با او، به ظاهر كلام او را تصديق كرد و گفت: من نيز از عقيده سابق خود برگشتم و الان از طرفداران على (ع)مى‏باشم و در اين هنگام قطام از سعيد شنيد كه سه نفر در مسجدالحرام و كنار خانه كعبه عهد بستند كه در شب 17رمضان هر كدام يكى از اين سه نفر حضرت على(ع) معاويه و عمروعاص را بكشند. و سپس سعيد و عبدالله از قطام خداحافظى كردند و به طرف مصر رفتند تا بلكه بتوانند آن مردى را كه مأموريت يافته حضرت على(ع) را در شب 17رمضان به قتل برساند پيدا كنند و او را از تصميم خود منصرف سازند و هر دو از قطام خداحافظى كردند به وعده ديدار دوباره و قطام نيز شخصى در مصر نزد عمروعاص فرستاد و گزارش به او داد كه اين دو نفر مى‏آيند ... او در صدد بود تا به هر طريقى شده عبدالرحمان را پيدا كند تا اين كه بالاخره در كوفه عبدالرحمان را پيدا كرد و وقتى كه از اوخواستگارى نمود گفت شرط ازدواج با من كشتن على (ع) است و او هم قبول كرد تا شب موعود فرا رسيد و سعيد نيزچون به فسطاط رسيد عبدالله از طرف عمرو دستگير شد و سعيد دانست كه آن شخصى كه كمر قتل على را بسته بودشخصى به نام عبدالرحمان است و روز گذشته به‏ طرف‏ كوفه ‏رفته‏است و در اين جا با سفارش خوله - كه دخترى ازطرفداران علي(ع) بود - به طرف كوفه حركت كرد تا اين كه بتواند او را از تصميمش منصرف كند يا موضوع را به على(ع) گزارش دهد. اما قطام چون مى‏خواست اين راز فاش نشود تصميم گرفت كه از رفتن سعيد به خانه حضرت على(ع)جلوگيرى كند. بدين جهت غلام خود ريحان را در بيرون دروازه كوفه به استقبال سعيد فرستاد تا او را به خانه قطام دعوت نمايد و قطام نيز او را سرگرم كند. اما سعيد چون ديد وقت بسيار تنگ است و شايد فرصت از دست برود تصميم گرفت يكسره به خانه حضرت على(ع) برود و قطام نيز عهدنامه‏اى را كه با سعيد در ابتدا امضا كرده بودند به خانه حضرت فرستاد. وقتى سعيد به در خانه رفت قنبر غلام حضرت او را شناخت و به عنوان شخصى متهم و مجرم زندانى كرد تا انتقام حضرت على (ع) را از او بگيرد.اما قطام نيز همان روز صبح به همراه كنيز و غلامش از كوفه خارج شده و يكسره به مصر به سوى عمروعاص رفتند. اما در آن جا نيز براى عمرو ثابت شد كه قطام از موضوع توطئه قتل عمرو اطلاع داشته و عمدا جريان را براى او گزارش نكرده و در اين جا تصميم گرفت كه شب آنها را زندانى كند تا فردا تصميم نهايى را بگيرد. اما قطام شبانه با همكارى غلامش ريحان در زندان را شكسته و فرار كردند وعمرو نيز نتوانست به آنها دسترسى پيدا كند. عبدالله نيز به دست عمرو گرفتار شده بود. اما چون توطئه قتل عمرو را به او گفته بود و عمرو از كشته شدن نجات پيدا كرد مورد عفو قرار گرفت. بلال و سعيد در هنگام بازگشت از دمشق، شبى در كنار درياچه‏اى استراحت مى‏كردند كه ديدند قطام و غلامش ريحان نيز در كنار درياچه به استراحت مشغول هستند و بلال وقت را غنيمت شمرد و موقعى كه ريحان براى تهيه آذوقه از چادر دور شد رفت و سر قطام را بريد و نزد سعيد برد و سعيدآهى كشيد و گفت من تا زنده بودم آرزو داشتم دستم به او برسد ولى تقدير اين چنين بود كه بعد از مرگش بدن او را لمس كنم، (نقل از فاجعه رمضان، جرجى زيدان، و بحار، ج 42، ص 298).

و دسته دوم گروهي كه قائل به نفي وجود شخصي به نام قطام شده اند كه مهمترين آنها دكتر شهيدي است, مرحوم سيد جعفر شهيدي اصلا قضيه قطام را افسانه اي بيش نمي داند و به كلي آن را انكار مي كند و با دلايل محكم اثبات مي كند كه اين قضيه ساخته و پرداخته نويسندگان متاخر است.

ايشان در كتابش مي نويسد: ...شگفت‏تر از اصل داستان پيدا شدن ناگهانى زنى به نام قطام است كه ابن ملجم چون او را ديد يك دل نه صد دل عاشق وى شد.و شگفت‏تر از داستان قطام, خود قطام است, در حالى كه طبرى او را زنى قديسه مى‏شناساند و مى‏گويد: «در مسجد اعظم معتكف بود كه ابن ملجم و دو تن ديگر به نزد وى به مسجد آمدند و گفتند: ما بر كشتن على متحد شده‏ايم.» ابن اعثم،او را زنى بو الهوس و نيمه روسپى معرفى مى‏كند.... (زندگاني اميرالمومنين علي(ع)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ 17، ص 160) . ايشان در ادامه مي گويد: اصل به وجود آمدن قضيه قطام بيشتر از زبان ابن اعثم گفته شده و در منابع دست اول از آن نامي برده نشده است.

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: امام علی ع، ،
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : شنبه 13 / 3 / 1393
زمان :
زندگی نامه بزرگ شیعیان امام علی
| ادامه مطلب...

حضرت علي ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمي است كه پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمي از لحاظ... فضائل اخلاقي و صفات عاليه انساني در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسياري از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يك از اين فضيلتها در مرتبه عالي در وجود مبارك حضرت علي ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار كعبه نزديك ساخت و چنين گفت : خداوندا ! به تو و پيامبران و كتابهايي كه از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام كسي كه اين خانه را ساخت ، و به حق كودكي كه در رحم من است ، تولد اين كودك را بر من آسان فرما ! لحظه اي نگذشت كه ديوار جنوب شرقي كعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شكافته شد . فاطمه وارد كعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مكان گيتي مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شكاف ديوار كه دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت : پيامي از غيب شنيدم كه نامش را علي بگذار .

 

 

بقیه در ادامه مطلب...

http://up.20script.ir/file/1431038247951.gif

:: موضوعات مرتبط: معصومین، امام علی ع، ،
نویسنده : یارگمنام مهدی
تاریخ : دو شنبه 7 / 11 / 1391
زمان :

صفحه قبل 1 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.